facebook instagram telegram telegram
سرخط

tazini.gozaresh.jpg

می‌توانیم بگذاریمش به حساب جمعیتی که هی زیاد و زیادتر و داشته‌هایی که هی کم و کمتر شد. به حساب متولدین دهه شصت و هفتاد که خیلی زود هفده و هجده ساله‌ شدند و برای به کار زدن نیروی جوانی‌شان، راهی جز دانشگاه رفتن نداشتند. دیگر این جوری نبود که مثل یکی دو نسل قبل‌تر، دیپلم را که گرفتند و حتی سربازی هم که رفتند، بلافاصله بعد از آن دست‌شان به کاری بند شود و دل‌شان به جایی گرم، و به چشم برهم زدنی بشوند کمک‌خرج خانواده‌. ديگر اين جوري نبود كه دانشگاه فقط هدف آن عده‌اي باشد كه به طور خاص دنبال دانش و هنر بودند.
به جايش یک در سابقاً بزرگ دانشگاه بود (که هی تنگ‌ و باریک‌تر می‌شد) و یک عالم جوان آرزومند و مشتاق که ورای آن برج و بارو (که هی بلندتر می‌شد) آینده‌شان را می‌دیدند.
می‌توانیم بگذاریمش به حساب اینکه بالاخره این همه نیروی جوان را باید جایی مهار کرد و تازه، مملکت هم که کم خرج ندارد! چه معنی دارد تعداد کمی جوان - گیریم درسخوان‌تر- مفت مفت بروند سر کلاس بنشینند و بقیه سماق بمکند؟
این شد که مطابق معمول کمیت را زیاد کردیم، اما این که چه بلایی سر کیفیت آمد، عاقلان دانند.
...
دانشگاه محل کسب علم و دانش است، و ورای آن، جایی که باید یاد بگیری چه‌طور علم و دانش کسب شده را به کاری ببندی، البته اگر کسب و کاری در میان باشد!
و دانشجو یعنی آن که به دنبال دانش نوست، به جستجوی جهان نو. یعنی آن که می‌پرسد، کهنه و پوسیده را نمی‌پذیرد و آرام ندارد. البته همه این‌ها درصورتی است که خوابگاه و شهریه و نمره و پایان‌نامه و عشق‌های پاک دانشجویی و حضور و غیاب و کمیته انضباطی و ستاره‌های افتخار روی سردوش‌هایش بگذارند، وگرنه نگارنده حواسش هست و به قدر کافی گشنگی کشیده که بداند از یاد رفتن عاشقی یعنی چه!
...
با این همه ما که کارمان امید بستن است این روزها، همچنان امیدمان به راه یافتن هجده‌ساله‌هایی پر از امید و خواستن به دانشگاه‌هاست. راه یافتنی که چهار سال بعدش (يا با چند سال پس و پیش، بسته به دولتی و غیردولتی بودن دانشگاه، تعداد واحد‌های ارائه شده در هر ترم و عنایت خود دانشجو!) ، جوان پخته اما همچنان پویایی را تحویل جامعه بدهد كه از دانسته‌هايش براي پيشرفت خود و خانواده‌اش بهره مي‌گيرد، نه جوانی را که از جوانی فقط قیافه‌اش را دارد و اگر از او یک سوال ساده بپرسی که باقالی‌ات به چند من، آهی بکشد و بگوید: دل خوش سیری چند!
...
وبنامه این ماه سایت گل آقا به موضوع دانشگاه اختصاص پیدا کرده. مطابق رسم این چند وقته که در خدمت بودیم، یک قلم مهمان داریم، یک نگاه مهمان، یک بگومگو با اهالی دانشگاه (از پشت‌کنکوری و دانشجو گرفته تا استاد و نگهبان دانشگاه و کادر اداری و...)، یک گزارش از عوالم دانشجویی، یک فتوکاتور دانشجویی مبسوط و بالاخره یک گزارش از نشریات طنز دانشجویی.
همه این‌ها روی هم می‌کند به عبارت یک وبنامه دانشجو، دانشگاه و ملحقات آن!
بشتابید!

كاريكاتور: محمدرفيع ضيايي


تاريخ : سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۶


ارسال نظر

نظر شما پس از تاييد توسط مديريت سايت، نمايش داده خواهد شد.
لطفا" کد زیر را در قسمت پائین آن وارد نمائید.
نام:
 
پست الكترونيك:
 
وب سايت (لطفاً آدرس به صورت کامل وارد شود. بعنوان مثال: http://www.golagha.ir):
 
نظر:  

 


©با معرفت‌ها ذکر مأخذ می‌کنند!
powered by: