گزارشي از جادو و جادوگري و برخي از طرق انجام آن!
شايد براي شما هم پيش آمده كه با خودتان بگوييد اي كاش از چند سال بعدتان مطلع بوديد و يا اي كاش ميتوانستيد بعضي از وقايع را تغيير دهيد و امكان دخل و تصرف در اتفاقاتي كه اطرافتان (و بلكه اطراف ديگران!) ميافتد داشتيد. در مسير همين فكرها شايد تا به حال به فكر استفاده از بعضي ابزارهاي موجود (و يا حداقل موجود در داستانها و فيلمهاي علمي- تخيلي- وغيره) افتاده باشيد. مثلاً استفاده از گوي بلورين كه اتفاقات گذشته، حال و آينده را نشان ميدهد و يا يك جادوگر با موهاي بلند و شكل و شمايل خاص كه هر وقت بخواهد با جارويش پرواز ميكند و به هر جا بخواهد ميرود، يا يك معجون سحرآميز كه خوردن آن شما را به زمان آينده ببرد و ... البته از آنجا كه امروزه تقريباً تمام وقايع و اتفاقات از حالت سنتي خود خارج شده و شكل مدرن به خود گرفته، ماجراي جادو و جادوگري و اينها هم كمي تا قسمتي تغيير كرده و مدرن شده است. يعني مثلاً شما ميتوانيد از طريق اينترنت با يك جادوگر كه اصلاً هم شكل و شمايل خاصي ندارد، در يك سوي ديگر دنيا چت كنيد و يا شكل كف دستتان را اسكن كرده و با پست الكترونيكي براي يك كفبين مشهور در يك قاره ديگر بفرستيد و و از آيندهتان با خبر شويد. حتي ميتوانيد فرمول ساخت اكسير جواني را با يك تماس تلفني ساده به دست آوريد ( البته اينكه اين اكسير چه طور كار ميكند و چه عوارضي دارد بر عهده متقاضي است)! جادو كردن و جادو شدن مثل هر چيز ديگري در اين دنيا انواع مختلفي دارد.
*يكي از انواع جادو، جادو به وسيله كلمات (ورد) است. يعني فرد با به زبان آوردن يك جمله يا يك كلمه و يا خواندن چند صفحه (بلكه هم چند كتاب!) به هدف خود ميرسد. مثلاً بايد روزي 120بار بگوييد:«اجي، مجي، لاترجي» تا بعد از 70 روز به هدفتان برسيد. البته بنابر نظر جادوگران اهل فن؛ اگر بعد از 70 روز به هدفتان نرسيديد مطمئناً مشكل از جادو نيست بلكه حتماً علت ديگري دارد. مثلاً اينكه شما يك روز به جاي 120 بار 119 بار ورد مربوطه را گفته ايد! يك خانم 35 ساله در باره جادوگري معتقد بود:«به نظر من جادوگري خيلي با نمك است! شايد حقيقت نداشته باشد اما همين كه شما را سرگرم ميكند خوب است. خود من يك بار پيش يك رمال رفتم . برايم چند نسخه تجويز كرد. گرچه اتفاقي هم كه ميخواستم افتاد، اما فكر نكنم خيلي هم به نسخههاي او ربط داشت چون بعداً متوجه شدم كه اگر كمي صبر ميكردم آن اتفاق به مرور زمان ميافتاد. خلاصه اينكه شايد اگر باز هم مشكل بزرگي داشته باشم و وقت كنم پيش اين افراد بروم، اما خيلي به اين چيزها اعتقادي ندارم و برايم بيشتر جنبه سرگرمي دارد!» اما نظر پسر اين خانم هم در نوع خود جالب بود:«من خيلي دوست داشتم يك ورد بلد بودم كه وقتي ميخواندم معلم زيستمان به قورباغه تبديل شود! البته از نظر زيستي و شيميايي اين كار واقعاً امكان پذير نيست اما اگر ميشد از طريق جادو اين كار را كرد، من و همه همكلاسيهايم خيلي خوشحال ميشديم!» البته شواهد امر حاكي از آن است كه گاهي در مسير قورباغه ساختن ديگران نه تنها طرف مقابل قورباغه نشده بلكه خود فرد به قورباغه يا يك چيزي در همين مايهها تبديل شده!
* يكي ديگر از انواع راههاي جادو شدن و جادو كردن اين است كه به واسطه خوردن جادو شويد. مثلا به توصيه جادوگر محترم يك محلول يا چيزي شبيه به آن را (كه معمولاً هم بسيار گران است) تهيه كنيد و در غذاي فرد مود نظرتان بريزيد. در اين جور موارد ممكن است فرد مورد نظر ابتدا دچار حالات عجيب و غير طبيعي شود و شما با خودتان بگوييد: « واااي جادو دارد عمل ميكند!» اما بعد كه حالش وخيم شد و مجبور شديد به اورژانس مراجعه كنيد، متوجه ميشويد خطر بزرگي از بيخ گوشتان رد شده! مريم كه 24 سال سن دارد در ميان جمعيت كثيري كه دور پيرمردي در گوشه خيابان جمع بودند، منتظر بود نوبتش شود. او هم تجربه جادو و جادوگري را پشت سر گذرانده بود: « اين آقا چندوقت پيش به من توصيه كرد محلولي به همسرم بدهم. او گفت اگر 17 روز كه اين محلول را در غذاي شوهرم بريزم، تمام حرفهايم را بدون چون و چرا قبول ميكند. اما از وقتي اين كار را شروع كردهام 20 روز مي گذرد و همسرم نه تنها بهتر نشده بلكه از قبل بدتر هم شد! حالا ايشان ميگويد اشتباه از من بوده و به جاي روزي يكبار بايد روزي 3بار شربت را به خوردش ميدادم. الان هم منتظرم كه يا پولم را پس بگيرم و يا ببينم دستور ساخت چيز ديگري را ميدهد يا نه!»
* يكي ديگر از انواع جادو براي اثر كردن احتياج به گذر زمان دارد. يعني فرد بايد با صبر و حوصله داشته باشد و قدم به قدم در اين راه خطير جلو برود، خسته نشود و كلاً تا آخر همچنان مصمم و با اراده باقي بماند. اين «مصمم و با اراده» تكيه كلام خانمي بود كه در كنار كارهاي خانه به شغل شريف جادوگري هم ميپرداخت و ما بعد از كلي تلاش و دست به دامن آشنايان شده و گرفتن وقت قبلي موفق به ديدارش شديم. همانطور كه قبلاً هم گفتيم جادوگر هم جادوگرهاي قديم. در خانه جادوگر مذكور نه تنها خبري از شكل و شمايل خاص و منتسب به جادوگران نبود، بلكه به جاي يك جاروي جادويي يك دستگاه پژو در حياط پارك شده بود. البته خانه تا دلتان بخواهد پر بود از بوها و رايحههاي جورواجور! روش كار خانم جادوگر به اين صورت بود كه بعد از سنجيدن ميزان محتويات جيب و جويا شدن از اوضاع و احوال زندگي شما، شروع به تجويز نسخه ميكرد. خيلي از حاضرين در اين مكان معتقد بودند كه زندگيشان با جادوهاي اين خانم سرو سامان گرفته! اما عدهاي كه مثل ما براي بار اول آمده بودند، نسبت به ضمانت كار شك داشتند و ميگفتند كه به اصرار دوستان آمده اند و اميد زيادي به نتيجه كار ندارند. يكي از خانمهاي حاضر در مكان مذكور ادعا ميكرد كه:« ماهي 3بار پيش اين خانم ميآيم و فال قهوه ميگيرم. هميشه هم حرفهايش درست در ميآيد. به نظرم كارشان حرف ندارد.» البته بنا بر اظهارات شاهدان عيني از آنجا كه هرماه 30روز دارد و 3بار فال قهوه درطول ماه يعني تقريباً هر 10 روز يكبار، لذا خيلي هم بعيد نيست كه خود آدم هم بتواند بدون احتياج به فال، پيش بينيهاي لازم را از 10 روز آيندهاش داشته باشد و حداقل يك سوماش هم درست از آب در بيايد!
*جادو انواع ديگري هم دارد. مثلاً خيليها معتقدند كه بعضيها با نگاهشان جادو ميكنند، بعضي در نگاه كردن به ديگران خيلي محتاطند كه مبادا جادو شوند، بعضيها ميگويند زندگي ما براساس جادوهايي كه ديگران بر اساس اهداف يا خصومتشان برايمان دست و پا كردهاند رقم ميخورد و... حتي اگر يادتان باشد آش جادو و جادوگري آنقدر شور شده بود كه حتي شايعه بود در جام ملتهاي آسيا يك جادوگر به تيم ملي فوتبال اضافه شده كه البته ما آخر نفهميديم كه راست بود يا نه! گرچه با نگاه به نتايج بازيها ميتوان دو نتيجه گرفت؛ اول اينكه آوردن جادوگر قطعاً شايعه بوده و دوم اينكه جادوگر مذكور از نوع فرد اعلايش نبوده!
در پايان شايد جادوگري از نظر برخيها هنر و از نظر برخي شغل و از نظر گروهي كاري عبث به شمار آيد. ولي قديميها ضربالمثل خوبي دارند كه... همين الان نوك زبانم بود ها...! بعيد نيست كه علاقهمندان به جادو و جادگري وردي چيزي خوانده باشند كه حافظهما را دچار نم كشيدگي كرده باشد! چون علاوه بر اين ضرب المثل كه فراموش كردهايم به نظرمان قرار بود چيزهاي ديگري هم در اين گزارش باشد كه هر چه فكر كرديم يادمان نيامد! به هر حال شما به بزرگي خودتان ببخشيد!
|