با طنزپردازان و كاريكاتوريستها
سراغ اذناب و اصحاب آبدارخانه، اهالي طنز و كاريكاتور رفتيم و اين چهار تا سوال را در باب جادو و جادوگري پرسيديم:
سؤالها: 1ـ آيا تا به حال جادو شدهايد؟ 2ـ اگر همين الان يك غول چراغ جادو مقابلتان ظاهر شود، چه آرزويي ميكنيد؟ 3ـ معروفترين جادوگرهايي كه ميشناسيد؟ 4ـ به نظر شما در اين اوضاع و احواليكه عمر نشريات كوتاه است، اذناب گلآقا چه جادو و جنبلي ميدانند كه توانستهاند هفده سال آبدارخانه و نشريات را سرپا نگه دارند؟!
اين جوري جواب دادند:
* منوچهر احترامي(طنزنويس) 1ـ بله، هر وقت قصه يا شعر يا داستان و مطلب خوبي ميخوانم هاج و واج ميمانم و جادو ميشوم. 2ـ از او ميخواهم كه برگردد توي چراغ تا من هم دنبال كار و زندگيم بروم. چون اگر قرار باشد كه من به او دستور بدهم پس قدرت من از او بيشتر است و قدرت او فايدهاي ندارد. اما آرزويم اين است كه يك چراغ جادو داشته باشم! و پارادوكس يعني اين و اينها است كه ذهن خودآگاه بشر را مشغول ميكند و بشر فكر ميكند اگر به جادو برسد به همه چيز خواهد رسيد. 3ـ علاءالدين. چون با چراغ جادويي كه دارد ميتواند هر كاري را انجام دهد ولي ديگر جادوگران اين خاصيت را ندارند و قدرتشان محدود است. 4ـ يك چراغ جادو دارند كه يك جايي پنهانش كردند.
* ريتا اصغرپور(طنزنويس و سردبير گلنا) 1- خوشبختانه خاصيت جادو شدنم زياد است و كيس مطالعاتي مناسبي براي انواع و اقسام جادوگرها هستم. آخرين بارش هم همين پاسخ به سؤالات شماست كه با قاطعيت قصد داشتم پاسخ ندهم! 2- آرزو ميكردم مرا با خودش ببرد داخل چراغ. آخه هميشه برايم سؤال است كه غول به اين بزرگي توي چراغ به اين كوچكي چطور جا ميشود! 3- يك آقا يا خانمي كه در صدا و سيماست و با قدرت جادوگري خود ميتواند فيلمهاي رمانتيك و عشقي را به شكل ترسناك پخش كند يا فيلمهاي تاريخي را به شكل اكشن يا...! 4- اِ...! زرنگيد! لو بدهم كه باطلش كنيد؟ نكند كه از طرف هيات نظارت بر مطبوعات آمدهايد؟
* يحيي تدين (كاريكاتوريست) 1ـ در بعضي مواقع، كاري كه داراي ويژگيهاي خاصي دارد مسحورم ميكند. 2ـ يك ويلا در يك جاي خوش آب و هوا يا ديدن يك فيلم بدون سانسور! 3ـ دوميه، بورخس و كافكا، فليني، آنتونيوني. 4ـ گلآقا به مواردي نزديك نشد كه بتوان اسمش را جادو گذاشت و در واقع با اقتدار زنده و سرپا ماند و همه اينها هم به احترام و به خاطر وجود شخص آقاي صابري است.
* نازنين جمشيدي (كاريكاتوريست) 1ـ بله. بعضي از آنها را نميشود گفت. بعضيها هم بستگي به منظورتان از جادوگري دارد. مثلاً وقتي مادرم كاري را ميخواهد و من انجام ندهم، واقعاً جادويم ميكند! 2ـ ميخواهم نفر اول دوسالانه كاريكاتور شوم. 3ـ هري پاتر و غول علاءالدين و جادوگر زيباي خفته كه بچگيها از آن بدم ميآمد. 4ـ گلنسا احتمالاً يا يك چراغ جادو دارد كه هر روز رويش دست ميكشد يا اينكه يك هري پاتر دارد كه ميتواند با كمكش مجلهدرمجلهها را دربياورد و بقيه كارها را انجام دهد.
* ثنا حسينپور (كاريكاتوريست) 1ـ بله، فكر ميكنم اتفاق افتاده. اما چون سوژه زراندوز ميشود نميگويم! اما توي پيشدانشگاهي بود. 2ـ يك عالمه پول! چون همه مشكلات و آرزوها را با پول ميتوان حل كرد. البته اين دومين آرزوي من است! 3ـ پروفسور اسنيپ و دون خوان. 4ـ فكر ميكنم اين باشد كه علاقهمند و پايبندشان ميكند و اهالي و اذناب بدون چشمداشت مالي ميتوانند براي گلآقا خوب كار كنند.
* هادي حيدري (كاريكاتوريست) 1ـ من خيلي به جادو اعتقادي ندارم. 2ـ آرزو ميكنم كه همه آرزوهايم را برآورده كند. 3ـ از كاريكاتوريستها كروگر. 4ـ اين هنر كساني است كه كارشان نقد كردن است و در واقع آنها زمان گفتن و ادبياتشان را درست انتخاب ميكنند تا بتوانند سياست و اقتصاد و به طور كلي جامعه را درست نقد كنند. اين خودش يك جادوست والبته نبايد نقش گلآقا را ناديده گرفت.
*اميرحسين داودي (كاريكاتوريست، مدير هنري موسسه گلآقا)
1- خودم كه چيزي يادم نميآيد! 2- آرزو ميكردم همه آرزوهايم برآورده شوند. 3- هري پاتر، رونالدينيو. 4- من بيشتر فكر ميكنم اين چه جادو و جنبلي است كه گلآقا با هفده سال سابقه در زمينه طنز و اين همه اشتياق براي طنز در جامعه، اوضاع و احوالش اين است!
* جمال رحمتي (كاريكاتوريست) 1ـ نه تا به حال جادو نشدم. 2ـ آرزو ميكنم بتوانم يك فيلم بسازم 3ـ هري پاتر و دوستان هري پاتر. 4ـ فكر ميكنم همگي مخاطب را ميشناسند و مخاطبان هم آنها را دوست دارند.
* جلال رفيع (طنزنويس) 1ـ جدا از اينكه خيلي به جادو و جنبل اعتقادي ندارم، اما هميشه در برابر هنر انسانهاي هنرمند و فداكاري آدمهاي فداكار مسحور ميشوم. 2ـ غول چراغ جادو صنعتي است كه بشر آن را در آورده و ديگر هم نميتواند آن را سر جايش برگرداند. آرزو ميكردم كه اين غول به همان چراغ برگردد! 3ـ سعدي شعري دارد كه ميگويد: بر احوال آنكس ببايد گريست/ كه دخلش بود 19، خرج 20. ولي من ميگويم بر احوال كسي بايد گريست كه دخلش بود 20، خرجش 200! و شايد جادوگران واقعي اين چنين خانوادههاي هستند و در حقيقت چنين آدمهايي دخلشان آمده! 4ـ همان جادو جنبلي كه گلآقا ميگفت و من هم با كمي تغيير ميگويم با پيروي از مكتب سوفافيسم و در واقع يكي به نعل و يكي به ميخ زدن كه اين يك حسن است. مهر و محبت هم يك نوع جادوست. نقد اديبانه و علمي هم نوعي سحر است كه به خلق يك اثر علمي و ادبي ميانجامد. كاري كه در گلآقا انجام ميشود.
*علي زراندوز
(طنزنويس، سردبير بچهها گلآقا) 1-گمان نكنم! البته شايد كسي كه جادو كرده آنقدر در كارش وارد بوده كه اصلا متوجه ماجرا نشدم! 2-دو تا چراغ جادوي ديگر هم داشته باشم... چون آرزوهايم آنقدر زياد است كه يك غول تمام وقت هم كار كند از پس آنها بر نميآيد! 3-گاندالف، سارون، هريپاتر و جادوگر شهر از. 4-اين كار نياز به جاد ندارد، پوست كلفت ميخواهد!
* ابوالفضل زرويي نصرآباد (طنزنويس) 1ـ اگر «جادو شدن» به معني «مسحور شدن» باشد، بله. در مواجهه با آثار برجسته ادبي و هنري، بعضاً مسحور ميشوم. 2ـ آرزو ميكردم مرا نخورد! 3ـ مرلين، دامبلدور، لردولدمورت و هري پاتر. 4ـ جادوي «رو»! و طلسم كُلُفت كننده پوست! و تعهد به زنده نگه داشتن نام و ياد خورشيد جاويدان فروغ طنز ايران، كيومرث صابريفومني (گلآقا).
* رضا ساكي (طنزنويس) 1ـ بله، چند وقت پيش، توسط دو چشم جادو. 2ـ كارت پايان خدمت! 3ـ اولي و دومي را نميتوانم بگويم اما سومي در فيلم دزد عروسكها بود. 4ـ جادو جنبل يك موضوع حساس و فوق محرمانه است و من هم كه گلآقايي هستم خيلي از مسائل را باز هم نميتوانم بگويم. ولي در كل گلآقا جادو جنبل در كارش وجود ندارد و آنقدر بزرگ و خوب و توانمند است كه از جادو جنبل كاري برنميآيد! ولي علم و صنعت آنقدر پيشرفت كرده كه فكر ميكنم بهزودي يك طلسم و جادو و جنبلي برايش پيدا شود!
*پوپك صابري (گنسا)
1-سوالهايي ميفرماييدها! اگر نشده بودم كه الان اينجا نبودم كارهايي را انجام بدهم كه نه دنيا دارد نه آخرت! 2-اگر نميتواند طلسم و جادوي سوال اول را كامل باطل كند، مرا ببرد يك جا كه 48 ساعت بدون فكر و دغدغه بخوابم و به صداي دريا گوش بدهم. 3-شما اين مصرع شاعر معروف را شنيدهايد كه مخصوص مردم ايران گفته:« ما همه جادوگريم... دوگريم... دوگريم»؟ گويا يكي از خوانندگان معروف هم آن را با حال و هواي موسيقي قوامي اجرا كرده و نوار كاستش هم خيلي پرفروش شده! 4-مگه گلآقا هنوز منتشر ميشه؟
* رؤيا صدر (طنزنويس) 1ـ بله، هر وقت كه وارد سايت گلآقا ميشوم، طراوت و فضاي سايت مرا مسحور ميكند! 2ـ آرزو ميكنم قفل ذهنم باز شود تا بتوانم به سؤالاتتان جواب بدهم. 3ـ جي كي رولينگ. 4ـ فكر ميكنم با غول چراغ جادو سروسري داشته باشند كه توانستهاند تا به حال اين مؤسسه را سرپا نگه دارند و همينجا ازشان ميخواهم اين را به ما هم ياد بدهند!
* گيتي صفرزاده (طنزنويس و سردبير ماهنامه گلآقا) 1ـ همين كه در كار طنز ماندهايم خودش جادوست ديگر! 2ـ عاقبت به خيري! اين جمله به ظاهر ساده و پيش پا افتاده معنا و ارزشي بسيار عميق دارد كه هر چقدر سن آدم بالاتر ميرود، مفهوم آن را بيشتر درك ميكند. 3ـ قمر وزير (امير ارسلان)، جادوگر هفتخان رستم، جادوگر قصه هانس و گرتل و سفيدبرفي، زيباي خفته و خلاصه همه جادوگرهاي قصههاي كهن ايراني و خارجي كه اكثراً نام تخصصي هم ندارند. 4ـ ببينيد ميتوانيد چشم بزنيد و همين امسال اين جادو باطل شود
*لاله ضيايي (كاريكاتوريست) 1ـ جادو شدم ولي نه از آن جادوها! بعضي چيزها گاهي خاصيت جادويي پيدا ميكند. مثل يك اثر هنري، يك كاريكاتور، يك نوشته، يك مسأله رياضي كه آدم در برابر آن مسحور ميشود و برايش خاصيت جادويي پيدا ميكند. 2ـ اگر آن غول واقعاً زورش ميرسد، جنگ را در دنيا تمام كند. 3ـ كوزوبوكين كه يك كاريكاتوريست است. چون سوژههايش هيچوقت تمام نميشود و همچنين رامبراند نقاش. 4ـ گلآقاييها يك چراغ جادو پيدا كردهاند!
* سلمان طاهري (كاريكاتوريست) 1ـ تا قبل از اينكه اين سؤال از من پرسيده شود فكر ميكردم نه! ولي حالا ميبينم چرا. برادر كوچكم مرا جادو كرده چون هر كاري كه بخواهد، حتي اگر مطابق ميلم هم نباشد، برايش انجام ميدهم. 2ـ به غول ميگويم پاككُنم را كه همين الان زير ميز افتاده به من بدهد! 3ـ چند تا جادوگر گمنام را ميگويم، چون بقيه را همه شما ميشناسيد. معلمهايي كه از شاگردهاي خنگ دكتر و مهندس ميسازند، توليدكنندههاي هله هوله كه با چيزهاي كثيف، خوشمزهترين خوراكيها را درست ميكنند و... ! 4ـ اين جادوي اذناب نيست! جادوي گلآقاست كه همچنان طلسمش باطل نشده.
* حسن كريمزاده (كاريكاتوريست) 1- آره خواهر! چشم ندارند موفقيت آدم رو ببينند كه... ذليلموندهها بدجور چيزخورم كرده بودند، باطلالسحر از هفت جاي خودم آويزون كردم؛ دفع شد رفت. 2-[در حال كوبيدن مشت به سينه:] به اين وقت عزيز، قسماش ميدم كه نسل هرچي حسودِ چشمدريدهاست، از زمين ورداره! 3- يكي رو ميشناسم؛ كارش حرف نداره. يه محلول داد به خاله ليلا، يك هفتهاي شوهرِ پولدار كرد؛ رفت خونه بخت. يادم بنداز موبايلاش رو بهت بدم. 4- هركي ندونه، من كه ميدونم آبجي. پيش خودمون بمونه؛ اهالي آبدارخونهگلآقا، هربار توي مراسم افطاري موسسه، دعاي محبت رو هفدهبار ميخونند و فوت ميكنند توي مخلوطِ نيم مثقال نمك و هفت گرم شكر، بعد ميريزند توي چايي مسئولين (بهخصوص هيئت نظارت بر مطبوعات)! آره خواهر، با جادو-جمبله كه خودشون رو تو دلِ اونها جا كردند ديگه، چي فكر كردي؟!
|