آنچه در ادامه می خوانید متتخبی از مطالب چاپ شده در 564 شماره
هفته نامه گل آقاست. این مطالب از میان ستونهای مطرح هفته نامه و با توجه به حوادث مهم سیاسی- اجتماعی و فرهنگی آن سالها انتخاب شده است و قطعا به دلیل پرهیز از اسکرول خوردن چند متری صفحه از برخی اساتید و طنازان مطرح که با گل آقا همکاری داشتند اثری در این منتخب یافت نمی شود که اشکال از فرستنده است و ربطی به گیرنده های تان ندارد!
از عجايب روزگار!دكتر مشايخ فريدني استاد دانشگاه در مصاحبه با
كيهان: اين از عجايب عالم است كه فارسي زبانان، عربي را بهتر از عربها مينوشتند.
گلآقا: و آن عجيبتر اينكه عدهاي از اخلاف همان فارسيزبانان، امروز در راديو تلويزيون و مطبوعات چهار تا جمله فارسي را نميتوانند بدون غلط بخوانند و بنويسند!
نكتهپرداز، پياپي4 سال1369
تذكرةالمقامات(تذكره غلامحسين كرباسچي- شهردار وقت تهران)
آن مرد خدا، آن افتاده از ديگران جدا، آن محافظ حريم گلدان، رئيس بلديه تهران، حفظهاللـه، در عهد خود بينظير بود و ابتداي كار او آن بود كه «سپاهان» را خرابي عظيم افتاده بود، خلق بر اين قرار كردند كه صبح آدينه، اول كس كه از دروازه به شهر درآيِد، عمران شهر بدو سپارند. پس اول كس كه از در در آمد، همين مرد بود! از وي كرامتهاي عجيب پديد آمد؛ چنان كه در «سپاهان» هرجا عمارتي ديدي به اشارتي خراب كردي و جاي آن گل كاشتي و در «سپاهان» عمارتي نگذاشت. مگر منار جنبان و مسجد شيخلطفاللـه كه آن هم اگر دستش رسيدي خراب كردي! مردم را تاب ملاحظه اين كرامات نبود و قدرش نداشتند. پس عظيم دلتنگ شد و به قصد حج از «سپاهان» بيرون رفت. در راه بسيار بگريست و بسيار علوم بر او مكشوف گرديد و چندان در بحر مكاشفت مستغرق گشت كه به جاي وادي «حجاز» و «طي»، سر از بلاد «ري» به در آورد! پس همان شب كه به شهر درآمد، وزير ولايت «ري» در خواب چنان ديد كه هاتفي گفتش: چه خفتهاي كه دوستي از آن ما، بر در سراي توست؟ برخيز و او را شغلي فرماي! پس آن بزرگ برخاست و چنان ديد كه شنيده بود. پس او را تكريم كرد و امارت بلديه تهران، او را داد. گويند: دو ماه بيش نرفت كه با تهران همان كرد كه با «سپاهان» كرده بود و از براي رفاه مردمان، عوارض را دو برابر گردانيد و در ميادين فواره راست كرد؛ چنان كه پيش از او، كسي چنان نكرده بود! روزي در جمع مريدان ميگفت: «من در دكان مردمان از بهر خدا زرد ميكنم!» و هم او گفت: «اگر زرد، رنگ خوب نبودي، در بيضه مرغ به جاي زرده، سبزه بودي!» كسي گفتش: «چون است كه در وقت گران كردن عوارض و خدمات، فكر مردمان شهر نكني؟!» گفت: «چنان در كار شهر مستغرقم كه از مردمانم ياد نميآيد!»
ملانصرالدین، پياپي28 سال1370

الو گلآقا؟-بنده از خيابان سهروردي جنوبي تلفن ميزنم، در طرح ترافيك قبلي چند نفر پاسبان وظيفه در تقاطع خيابان استاد مطهري ميايستادند نميگذاشتند راه بندان بشود، ولي در طرح جديد چون از مأموران خبري نيست وقتي ماشينها گره ميخورند خود رانندهها ميآيند پايين راه را باز ميكنند.
-پدر جان، سپردن كار مردم به دست مردم يعني همين ديگر!
***
ببخشيد آن آقايي كه خواسته بود يك ميليون تومان به «گلآقا» كمك كند و در «تهمقاله» به ايشان جواب رد داده شد هنوزهم با شما تماس تلفني دارد؟
-بله پدر جان، همين چند روز پيش تلفن زد و گفت: چون در اثر تعويض لوله كشي پوسيده منزل و كمي خرده بنايي پول كم آوردهام، حاضر به دريافت هر نوع كمك از سوي خوانندگان «گلآقا» هستم!
م.پ.تلنفنچي، پياپي 75 سال1371
چهل سال بعد در همين هفتهبيست و يكم خرداد ۱۴۱۲
پروفسور هاشمي صدر هيأت رئيسه شوراي عالي صدا و سيما اعلام كرد: براي مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب، بايد مردم را به استفاده از «ماهواره» تشويق كنيم. وي افزود: اين تصميم براي مقابله با «خورشيدوارهها» كه به زودي فعاليت خود را آغاز خواهند كرد، اتخاذ شده است. ايشان در پايان سخنانش گفت: بابا، صدرحمت به ماهواره!
«رضا صورتي»
بيست و دوم خرداد ۱۴۱۲
روزنامه كيهان طي خبري فاش كرد كه شهرداري يكي از مناطق ابرشهر تهران، بذرهايي را به رايگان در اختيار شهروندان گذاشته است كه احتمال دارد بذر خشخاش باشد! دبير سرويس كشاورزي روزنامه مزبور در جواب اين سؤال كه: «آن بذرها هر كدام به اندازه يك نخود فرنگي بوده است، حال آنكه بذر خشخاش ظاهراً يك كمي! كوچكتر ميباشد.» گفت:همين! تصورش را بكنيد كه اگر آن بذر، خشخاش باشد، گرزش به چه گندگي خواهد شد! لابد به اندازه يك طالبي! مشاءاليه از دولت خواست كشت طالبي را هم ممنوع كند و افزود: كار از محكمكاري عيب نميكند!
«لوده»
پياپي126 سال1372
طنز زنانهتدبير خانهداري!
خانمهاي عزيز، اگر خوراك كوفته شما حين طبخ وا ميرود، بهترين روش آن استكه مثل كارخانههاي مونتاژ ماشين، خط توليد را عوض كنيد! يعني دو كاسه آب در قابلمه ريخته و كوفته را به آش تبديل فرماييد!
خانومخانوما، پياپي 201 سال 1373
انگولك به جرايد/ نيش و نوشسروش – همه چيز در چين بزرگ است، از آمار و ارقامشان، تا ديوار شان.
گلآقا – درست برعكس ما كه همه چيزمان كوچك و كوتاه است. مخصوصاً ديوارمان!
رسالت – تكذيب شد.
غضنفر – يعني تأييد شد!
اطلاعات – مردم ميگويند: كارخانههاي داخلي، عامل گراني اتومبيل هستند.
مدير عامل
ايران خودرو – خوشانصافها! پيكان دانهاي چهار ميليون تومان گران است؟!
كيهان ورزشي – كي ميگويد گوش شنوا نيست؟
رئيس سازمان تربيتبدني – نشنيدم، ... چي گفتي؟!
مهد آزادي – رئيس سازمان برنامه و بودجه گفت: دولت هنوز هم معتقد است بايد سياستهاي تعديل اقتصادي دنبال شود.
آسيبپذير (از قول باباطاهر)-
تو كه مرهم نئي زخم دلم را
نمك پاش دل ريشم چرايي؟!
كيهان هوايي – يكي كارشناس بانك مركزي گفت: جنس اسكناسهاي ايراني اگر بهتر از آمريكايي و آلماني نباشد، بدتر هم نيست. چرا كه دستگاه چاپ، كاغذ رنگ و ... تماماً از خارج كشور وارد ميشود.
گلآقا – حالا چرا ارزشش مثل پولهاي خارجي نيست، بايد از كارشناسان بانك مركزي پرسيد!
غضنفربی سواد مادرزاد، پياپي 222 سال1374
پاي تنور انتخاباتاخبار انتخاباتي
كسب قدرت
*دبير كل «جمعيت حمايت از ورزشهاي باستاني» گفت: هدف ما از شركت در انتخابات، كسب قدرت نيست. وي در توضيح اين موضع افزود: هدف ما شكست در انتخابات است، چون وقتي شكست بخوريم مظلوم واقع ميشويم و مظلوم واقعشدن هم در جهان سوم، دستاورد بزرگي است!
دوچرخه و ماهي
*به دنبال نقش مؤثر طرح مسأله دوچرخهسوراي بانوان در انتخابات مجلس پنجم، پيشبيني ميشود «موافقت و مخالفت با ماهيگيري بانوان» همان نقش محوري را در انتخابات رياست جمهوري ايفا كند. مخالفان ماهيگيري بانوان، به اين دليل مخالف هستند كه نميتوان از قبل جنسيت ماهيها را تعيين كرد!
باباحيدر، پياپي292 سال1375
شايعات*ميگويند: قبلاً قرار بود پس از آغاز بهكار دولت جديد، هر يك از وزراي سابق در يكي از صدها هزار فرصت شغلي تازهاي كه خودشان در طول هشت سال گذشته ايجاد كرده بودند، مشغول به كار شوند، كه معلوم نيست اين تصميم اجرا شد يا اينكه چي؟!
*ميگويند: در پي برگزاري اجلاس شهرداران پايتختهاي كشورهاي اسلامي در تهران، شهردار تهران و ساير برگزاركنندگان اجلاس به عنوان ميزبان، تلاش فراواني را به كار بستند تا ميهمانان شركتكننده متوجه نشوند كه بهمحض اتمام اين اجلاس، قرار است كنفرانس بينالمللي ديگري، تحت عنوان آلودگي هواي تهران در اين شهر برگزار شود!
بچهساوه
*ميگويند: مبلغ سيهزار تومان عيدي كه دولت براي كارمندان تصويب كرده، موجب شده است كه قيمت اتومبيلهاي خارجي و آپارتمانهاي چهارخوابه كه معمولاً مورد استفاده قشر حقوقبگير قرار ميگيرد. بين سه تا سي ميليون تومان كاهش پيدا كند!
*متخصصان در علم اقتصاد، «رقابت كارخانجات اتومبيلسازي و صنف بساز و بفروش براي جذب اين نقدينگي كارمندان دولت» را بهعنوان مهمترين عامل سقوط قيمت خانه و مسكن اعلام كردهاند!
غضنفربی سواد مادرزاد، پياپي 350 سال 1376
خارج از دستورناطق پس از گشادبازي كارمندان دولت در زندگي و ناكارآمدي دولت و بخش دولتي و مسائلي از اين قبيل، شمهاي داد سخن داد و گفت: هستند عدهاي معلومالحال كه راجع به آزادي و توسعه سياسي و اين جور چيزها قلمفرسايي ميكنند، اما نشد يك بار هم راجع به تخممرغ كه گران هم شده، شعر بسرايند يا رمان بنويسند يا فيلم بسازند يا نمايش اجرا كنند. آخر اين چه جور هنرمنداني هستند كه هنرشان را در خدمت نيازهاي قشر محروم به كار نميگيرند؟ آيا نميشود نقاشان ما تابلوهاي وزيني راجع به مرغ و تخممرغ بكشند و آن را به ديگر كشورهاي جهان - حالا كشورهاي خيلي دور هم نه، همين كشورهاي تازه استقلال يافته - شوروي سابق - صادر كنند و ارز صادراتي به دست آورند؟ ناطق آنگاه افزود: اصلاً من نميدانم اين دوربينهاي تلويزيوني كه براي زيرنظر گرفتن خودروها در خيابانها گذاشتهاند، به چه درد ميخورد؟ ماشين كه ديدن ندارد. پيشنهاد ما از سابق هم اين بوده كه بهجاي اينكار توي هر خانه، يك دوربين مجهز به ضبط صوت كار بگذارند. و اگر خانهاي اين را نداشت، شهرداري به آن پايانكار ندهد! ناطق در پايان گفت: آقايان! چرا اين سر نخهايي را كه از عوامل به همزدن تعادل سياسي و اقتصادي كشور به دست آمده، به دست امثال ما نميدهند؟ اگر بدهند، ميدانيم با آنان چهكار كنيم. اگر لازم شد از توي سوزن رد ميكنيم. نشد، به هم ميبافيم! ما در جناحمان آدمهايي داريم كه همه چيز را خوب به هم ميبافند. ما كه بلديم آسمان و ريسمان را به هم ببافيم، نميتوانيم چندتا سر نخ را به هم ببافيم و از آن كلاهي، پاپوشي، چيزي درست كنيم؟! ناطق در ادامه چنين گفت: ما امروز توانستيم به ۷۵ درصد سؤالات قشر جوان كشور در اين مراسم جواب بدهيم، باقي ميماند ۲۵ درصد بقيه كه بنده همينجا هستم و ساير برادران هم تشريف دارند، هركس جرأت دارد، بيايد پشت تريبون و سؤالاتش را مطرح كند تا به احسن وجه پاسخگو باشيم. اگر هم سؤالي نداريد كه بنده مرخص شوم. وي در پايان، مرخص شد و از در پشتي خارج گرديد!
ميرزاوجيه، پياپي 397 سال1377
پيامهاي مردمي*پشتوستان، گردنه «چاه سوار» - «قدمعلي قفلپرور پشتوستاني:يكي از اقوام كه كمي تا قسمتي مسألهدار به نظر ميرسد، در خانهاش دو عدد مرغ عشق نگهداري ميكند. تازگيها متوجه شدهام رفتارشان، تحتتأثير همنشيني با اين مرغهاي معلومالحال فرق كرده. نمايندگاني كه به وزير ارشاد رأي اعتماد مجدد دادند، چه جوابي دارند؟!
*محله غولوم مكافات - «جمعي از بچههاي محله غولوم مكافات»: ميخواستيم از «صدا و سيما» به خاطر پخش سريالهاي «بزن بكش» و «كيوكيويي»! تشكر كنيم، اوقات فراغت ما را خيلي خوب پر ميكند ولي توي يكي از اين فيلمها، آرتيست فيلم به يك نوجوان خيلي زور ميگفت. اين آقاي خاتمي چرا درباره نوجوانان فقط شعار ميدهند؟!
*نام شهر را نميگويم كه آن جناحيها توي خماري بمانند. قاه قاه! - «يك خواننده»: نيمههاي شب ديشب متوجه شدم كه از اتاق ميهمان خانه، صداي تلق - تولوق ميآيد. بلند شدم ديدم يك دزد آنجاست، به او گفتم: «عزيزم، چرا دزدي ميكني؟» گفت: «تحت تأثير مطالب روزنامههاي «ص»، «ن» و «خ» قرار گرفتم.» يك چايي برايش آوردم و روزنامه شما را نشانش دادم. بلافاصله پس از خواندن سرمقاله گفت: «واي بر من، در چه جهالتي بودم! از همين الان دزدي را كنار ميگذارم»!
*روستاي قاف - «جمع كثيري از واسطههاي فروش «مايع غلطگير سفيد» به كتابفروشيهاي نبش كوچه»: وقتي آن جناح با زبان خوش نميآيد وحدت و همدلي كند، اگر زديم سيستمشان را جوري قاطي كرديم كه عينهو اعلاميه بچسبند به ديوار، ديگر حق ندارند مثل بچه ننهها گريه كنند!
* تهران - «برادر عزيز»: اگر راست ميگوييد و اين پيامها ساختگي نيست، همين پيام را چاپ كنيد.
ديديد چاپ كرديم؟!
دكتربعدازاين سابق، پياپي 409 سال1378
حكايتانگشت كوچيكه گفت: بچهها! بياييد روزنامه چاپ كنيم.
انگشت بعدي گفت: امكانات از كجا بياوريم؟
انگشت سومي گفت: منِ قد دراز ميروم دنبال امكانات.
انگشت اشاره گفت: جواب قاضي را كي ميدهد؟
انگشت شصت گفت: منِمنِ كله گنده...
انگشت كوچيكه گفت: برو بابا، حال نداري! كلهگندهترهايش نتوانستند!... اين بود كه منصرف شدند.
گلشاد، پياپي 458 سال1379
مسابقه هفتهپرسش: باتوجه به اين مطلب كه وزير راه گفتهاند: «بليت قطار و اتوبوس را كمكم گران ميكنيم.» شباهت وزارت راه با بخش «تزريقات» درمانگاهها چيست؟
پاسخ: در هردوجا ميشنويد: «شل كن... شل كن... آآ... آ... ديدي درد نداشت؟!»
ع. ج، پياپي 525 سال1380
عكس و مكث«حجهالاسلام يونسي، وزير اطلاعات، در مورد پيگيري پرونده قتلهاي زنجيرهاي از مطبوعات كمك خواست.» - حيات نو

پاورقي:
(*) ناطق سپس افزود: آئووو... حالا مگر چي شده... ؟! چهار سال پيش، چهار تا آدم مجهول الهويه مرتكب چهار تا قتل معلومالحال شدند... آنوقت اين برادران به جاي اينكه پرونده را درز بگيرند و به طاق نسيان بسپارند، هي آن را دستاويز قرار داده، بلكه مضافاً تازه براي بازجويان آن پرونده هم پرونده درست كرده...اجمالاً تمامش كنيد برود پي كارش ديگر برادران! به قول شاعر شيرين سخن:
- عمو زنجيرباف؟
- بـ...ـله...
- زنجيرها رو بافتي؟
- بعـ... له!
- كارش را ساختي؟
- بع...
* * *
- پشت كوه انداختي؟...
- قافيه را باختي؟! (اين را دو تن از حضار كه يكي پايش را روي پا انداخته و عين خيالش نبود و ديگري عين خيالش بود ولي چيزي حاليش نبود، به طريق دو صدايي گفتند و سپس هر كدام از يك جناح محفل رفته و در رفتند!)
معلومالحال، پياپي 548 سال1381