محمد رفيع ضيايي سال 1327 در لارستان فارس به دنيا آمد. پس ار آن كه مدتي به عنوان تكنسين شركت مخابرات کار كرد، وارد دنياي مطبوعات شد و اكنون دهها سال است به عنوان كاريكاتوريست با نشريات طنز كشور (خورجين، فكاهيون، گلآقا، همشهري و ....) همكاري دارد. ضيايي از دوستان مرتضي فرجيان بود و نزديك به 4 سال به اتفاق فرجيان دو نفري نشريه خورجين را منتشر مي كردند. با شروع انتشار
هفته نامه گلآقا اين دو همكار به گلآقا آمدند و تا پايان عمرفرجيان با هم همكار بودند. آنچه در ادامه ميخوانيد گفتگويي است كه در آن سراغ خاطرات تلخ و شيرين محمدرفيع ضيايي از مرتضي فرجيان رفتيم:
چه طور شد آقاي فرجيان به توفيق آمد و سالها رياست جلسهاي فكر كردن سوژههاي كاريكاتور اين نشريه را به عهده گرفت؟فرجيان در رشته علوم اجتماعي ليسانس داشت و معلم بود. البته خبر دارم كه چند سالي هم به صورت آزاد ادبيات خوانده بود. او از سال 1343 با فرستادن مطلب و شعر طنز به توفيق، جزو همكاران توفيق شد و يكي ـ دو سال بعد او را به توفيق دعوت كردند كه تا سال 1350 و تعطيلي توفيق با اين نشريه همكاري مستمر داشت. برخي دوستان طنزپرداز و كاريكاتوريست بريدند و نشريات طنز ديگري مثل كشكيات (ضميمه تهران مصور) و كاريكاتور را منتشر كردند اما فرجيان تا پايان انتشار توفيق در اين نشريه ماند. او علاوه بر اداره جلسات فكر كردن سوژه كاريكاتور بر اساس اخبار روز، به شعر هم علاقه زيادي داشت و اشعار وارده، براي اظهار نظر و اصلاح به ايشان سپرده ميشد. بقيه مطالب توسط حسين توفيق و معاونش كه
آقاي صابري بود اظهار نظر و اصلاح ميشد.
اطلاع داريد كه آقاي فرجيان به عنوان يك شاعر در محافل ادبي دهههاي 40 و50 حضور پيدا ميكرد؟ــ تا آنجا كه ميدانم خير، اهل محافل ادبي نبود. به شعر نو هم كه در آن زمان در اوج بود علاقهاي نداشت. اصولاً توفيقيها با شعر نو مخالف بودند. فرجيان تعريف ميكرد يكي از دوستان شاعرش در توفيق عكس شاملو و نيما را به ديوار زده بود و ميگفت اين ها از جمله كساني هستند كه بايد حداقل روزي يك بار لعنتشان كرد!
پس از تعطيلي توفيق در سال 1350 و شروع انتشار گلآقا در سال 1369، مرتضي فرجيان با چه نشرياتي همكاري داشت؟ايشان بعد از پيروزي انقلاب بازنشسته و اوقات فراغتش هم زياد شد. سال 1358 با نشريه طنز ياقوت به سردبيري ابوالقاسم صادقي همكاري داشت. در اين سالها همراه با مرتضي خدابخش، نويسنده يك برنامه تلويزيوني هم بود. از سال 1361 با انتشار نشريه فكاهيون مسؤول جلسات سوژه اين نشريه شد و براي ديدن مطالب و اشعار به ابوالقاسم صادقي ( سردبير فكاهيون) كمك ميكرد. البته اين همكاري كوتاه مدت بود و چند ماه بيشتر طول نكشيد. سال 1364 نشريه خورجين كشاورز با محوريت مهندس پازوكي، حاج حسيني، و رحيم خاني و مدير مسئولي فريدون گلافرا شكل گرفت.4-3 شماره پس از انتشار اولين شماره خورجين فرجيان به نشريه پيوست و تقريباً تمامي كارهاي سردبيري خورجين را انجام ميداد. خبرهاي روزنامهها را با خط خودش جمع ميكرد و مينوشت و به ما ميداد. من هم با توجه به آنها سوژه كاريكاتور فكر مي كردم. تأييد سوژهها با فرجيان بود و در مرحله بعد من و گاهيهم رحيم خاني سوژههاي تأييد شده را اجرا ميكرديم. جمعآوري مطالب و اظهار نظر روي آنها نيز با فرجيان بود و آقاي گلآفرا در نهايت نتيجه كار را ميديد و شايد چند تغيير سليقهاي هم در مطالب اعمال ميكرد. فرجيان در خورجين هميشه زير ميزش يك فهرست از تمام طنزپردازان داشت كه بر اساس اين فهرست سعي ميكرد از هر طنز پرداز حتماً يك اثر در هر شماره بگذارد. اگر گاهي كسي از چشمش ميافتاد و در شمارهاي از مجله كار نداشت، واقعاً ناراحت ميشد و خودش را نميبخشيد.
از سابقه آشنايي ايشان با آقاي صابري بگوييد و اين كه چه زماني از خورجين به گلآقا پيوست؟سابقه آشنايي ايشان با آقاي صابري به همكاريشان در توفيق بر ميگردد كه پس از تعطيلي توفيق، همچنان ارتباط دوستانهشان با هم حفظ شد. من خبر دارم كه آقاي صابري قبل از آنكه خودش براي گرفتن مجوز نشريه گلآقا اقدام كند، به فرجيان پيشنهاد داد كه تقاضاي مجوز يك نشريه طنز را ارائه كند و آقاي صابري هم در زمينه انتشار آن قول همكاري به او داده بود اما فرجيان زير بار نرفت چون معتقد بود در شرايط آن سالها، امكان انتشار نشريه طنز سياسي وجود ندارد. حتي وقتي خود صابري مجوز گلآقا را گرفت و مشغول آماده سازي مقدمات كار انتشار شديم، فرجيان همچنان اصرار داشت نشريه سراغ طنزهاي اجتماعي و فرهنگي و... برود و با طنز سياسي كاري نداشته باشد اما آقاي صابري مخالف بود و ميگفت يا نشريه منتشر نميكنم يا حتماً بايد در آن به طنز سياسي هم پرداخته شود. تا حدود 6-5 شماره كه از چاپ گلآقا گذشت من و آقا فرجيان همچنان با نشريه خورجين هم همكاري داشتيم تا اين كه آقاي صابري گفت صلاح نيست ما در هر دو جا مشغول باشيم و قرار شد ديگر به خورجين نرويم.
آقاي فرجيان در شكل گيري هسته اوليه گروهي كه گلآقا را منتشر كردند، چه نقشي داشت؟به جرأت مينوانم بگويم اگر فرجيان نبود آقاي صابري گلآقا را راه نمي انداخت چون اين فرجيان بود كه با تمام طنزپردازان و كاريكاتوريستهاي قديمي ارتباط داشت و ميتوانست با يك تلفن آنها را دور هم جمع كند. خود آقاي صابري براي شروع همكاري حتي با يك نفر هم تماس نگرفت چون مدتها بود كه رابطهاش با بيشتر طنزپردازان و كاريكاتوريستها قطع شده بود.
در انتشار گلآقا مسألهاي بود كه آقاي صابري با سردبير نشريهاش بر سر آن داراي توافق و نظر يكسان نباشد؟اگر چه فرجيان و صابري مكمل هم بودند اما در برخي موارد از نظر نوع نگرش به طنز يكسان نبودند. مثلاً فرجيان دلش ميخواست همانطور كه در خورجين كار ميكرد، بدون در نظر گرفتن كيفيت مطالب از هر نويسنده و شاعري يك اثر در هر شماره از گلآقا چاپ شود اما آقاي صابري كيفيت آثار را در نظر داشت و ميگفت شايد نتوانيم از يك نفر به دليل آنكه آثارش به كيفيت قابل فبولي نميرسد حتي در چند شماره كار چاپ كرد. از آنجا كه تقريباً تمام طنزپردازان مكتب توفيق با فرجيان رابطه عاطفي داشتند او با مسأله احساسي برخورد ميكرد در صورتيكه آقاي صابري در كارش اصول روزنامه نگاري حرفهاي طنز را رعايت ميكرد و در اين زمينه با كسي تعارف نداشت. مثلاٌ در خورجين فرجيان در مرحله صفحهبندي تعدادي از شعرهاي خودش را در صفحه ميگذاشت و به تدريج وقتي از دوستان شاعرش شعر ميگرفت، آنها را جايگزين اشعار خودش ميكرد، يعني به نوعي جاي كار آنها را به صورت رزرو تا رسيدن اثرشان نگه ميداشت. يا مثلاٌ آقاي صابري با اصلاح بيش از حد اشعار مخالف بود. او معتقد بود يا اثري خوب و با مختصري تغيير قابل چاپ است يا كلاً بايد رد شود. اما فرجيان با صبر و حوصله گاهي مينشست تمام شعر را از اول تا آخر اصلاح و به نام شاعر چاپ ميكرد.
در پايان لطفاً از ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري آقاي فرجيان هم جند نمونه را كه به خاط داريد ذكر كنيد؟خيلي مرتب و منظم بود. سه تا خودكار آبي و قرمز و سياه داشت كه حتي ترتيب قرار گرفتن روي ميزش مشخص بود و گاهي كه من به شوخي مثلاً جاي خودكار آبي و قرمزش را عوض ميكردم به محض آنكه پشت ميز مينشست متوجه تغيير ميشد و لبخند معني داري به من ميزد! به نشريات طنز علاقه زيادي داشت و همه آنها را با دقت جمعآوري و صحافي ميكرد. هرچند نميدانم راست ميگفت يا شوخي ميكرد اما جندين با به من گفت كه وقتي منزل نيست خانمش دورههاي مثلاً توفيق سال 41 را ميدهد نان خشكي و جايش سبد ميگيرد! با بيشتر طنزپردازان دوست بود و با آنها رابطه عاطفي شديدي داشت. بسيار پر كار بود و دائم در حال نوشتن، اصلاح كردن يا پاك نويس مطالب اصلاح كرده ديگران براي حروفچيني بود!
Keywords:
Interview With Mohamadrafie Ziyaei