از آنجایی که هنوز شرایط فقط می طلبد که آدم قصه بخواند، لاجرم ما هم همین کار را ادامه می دهیم. منتهی برای اینکه از طرف دوستان و آشنایان به ترویج افسانه پردازی متهم نشویم (رجوع شود به پست قبلی)، این مدت سراغ حکایات تاریخی رفته ایم. نمی دانیم چرا آن حکایاتی هم که در آن کشور روسیه حضور دارد بیشتر چشمان را می گیرد از جمله این:
نظرآقا یمین السلطنه که سالیان متمادی سمت کارداری، وزیرمختاری و سفیرکبیری ایران را در پاریس در دوران قاجاریه به عهده داشت تعریف می کند که :
وقتی خیلی جوان و در وزارت خارجه مترجم بودم، میرزا تقی خان امیرکبیر هر وقت سفرای خارجه را می پذیرفت مرا برای مترجمی احضار می نمود. روزی وزیر مختار روس پیرامون یک موضوع سرحدی تقاضای بی مناسبتی مطرح کرد. وقتی که مطلب را برای امیرکبیر ترجمه کردم در جواب گفت: از وزیر مختار روس بپرس که هیچ کشک و بادنجان خورده ای؟
وزیر مختار از این سوال تعجب کرد. گفت بگویید خیر. امیر گفت: پس به وزیر مختار بگو ما در خانه مان یک فاطمه خانم جانی داریم که کشک و بادنجان را خوب درست می کند. این دفعه وقتی که فاطمه خانم جان کشک و بادنجان درست کرد، یک کاسه هم برای شما خواهم فرستاد تا بخورید و ببینید که چقدر خوش مزه است. آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم جان.
وزیر مختار گفت: به امیر عرض کنید خیلی ممنونم اما در موضوع مورد گفتگوی سرحدی چه می فرمائید؟ برای امیر ترجمه کردم. امیر در جواب اظهار داشت به وزیر مختار بگویید: آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم جان!
بالاخره وزیر مختار که دید جز آی کشک و بادنجان و آی فاطمه خانم جان جواب دیگری نمی شنود، با کمال یأس از جای برخاست و تعظیم کرد و مرخصی گرفت و رفت!
منبع: اسناد و نامه های امیرکبیر- سید علی آل داود _
سازمان اسناد ملی ایران
Keywords:
About Amirkabir , Kashk Bademjan By Giti Safarzadeh