یازدهم اردیبهشت امسال، هشتمین سال خاموشی کیومرث صابری فومنی است. اگرچه دوکلمه حرف حساب هشت سال است که دیگر نوشته نمیشود اما حرف حسابها همیشه خواندنیاند. یادش را گرامی میداریم.
اين شاغلام هر جا نشسته گفته: «من ميخواهم در آبدارخانه اصلاحات بكنم، اين گلآقا مانع ميشود نميگذارد» به هر چي نابدترش خنديده اين عوام. ما نميگذاريم؟ ما از اولش طرفدار بعض اصلاحات در آبدارخانه بوده، اصلاً شعار اصلاحات را اول ما داديم بعدش اين شاغلام (عجالتاً در راستاي شعارهاي ديگران در جاهاي ديگر، حرفي بر زبان نميآوريم و نبايد هم بياوريم.) لذا سبيل شاغلام چاييده باشد كه شعار ما را مال خود بكند. شهر هرت كه نيست. لازم باشد، مستنداتش را هم كه از اول كي شعار اصلاحات داد رو ميكنيم و افشاگري ميكنيم. . .
اين، از اين... حالا دو كلمه بشنويد از غضنفر بيسواد (قدما ميگفتند از مادر عروس كه به گمانم در اينجا كاربرد محسوس خيلي ملموسي ندارد.) اوشان ميگويد: «آبدارخانه، خودش عددي نيست. اين جنبه نمادين (سمبوليك سابق) آبدارخانه است كه عددي است و محلي از اعراب دارد. فلذا همانجور كه خوانندگان خودشان هم واقفاند، همانجور كه بعضاً به در ميگويند كه ديوار بشنود، گلآقا مينويسد آبدارخانه كه خوانندگان عزيز يك چيزي ديگر بخوانند و...» به هر چي ناخوبترش (مضاف بر نابدترش) ميخندد اين غضنفر. چيزي كه خوانندگان عزيز واقف باشند كه يعني كجا، ديگر جنبه سمبوليك و نمادينش كجا بود؟ اجمالاً اگر كسي يك همچو برداشتي از عرايض ما داشته باشد، عوارض و تبعات و پيامدها و مابقي چيزهايش پاي خودش بوده، ما اگر بخواهيم اسمي از كسي، جايي، چيزي و امثالهم ببريم، قلممان را كه موش نخورده، همينجور صاف و راست ميگوييم ديگر...
باري، اين دو عدد عوام بيسواد زبان نفهم، دست به يكي كردهاند كه دوسيه ما را نزد خوانندگان (و بلكه هم بيشتر) خرابتر كرده، لذا لازم است كه شما گوش به حرف آنها نداده، همين گوش به حرف ما بدهيد كه عين حرف حساب هم هست.
حرف حساب ما چه چيز است؟ حرف حساب ما اين است كه شاغلام مجاز است به انواع و اقسام اصلاحات (اعم از بالا يا از پايين) در آبدارخانه، و بلكه مضافاً شعار اصلاحات، اصليتش مال ماست و ما از اول طرفدار اصلاحات بوديم و حالا هم هستيم... فلذاست كه شاغلام مجاز است به اصلاح دسته شير سماور كه دارد چكه ميكند، بند زدن به لوله قوري كه دچار ترك خوردگي حاد و مزمن است، لحيم كاري محض خاطر سوراخ شدگي تنوره سماور، و بسي اصلاحات عميق ساختاري از اين دست... اما ارواي خاك نياكان خودش، دست به فتيله سماور بزند دمار از روزگار سبيل صاحب مردهاش درآورده، آن بيصاحب مانده را در مقابل انظار جميع اذناب، بيخ بر نموده ميگذاريم كف دستش. چرا كه بالا كشيدن فتيله سماور همان و ريختن آب سماور به آسياب دشمن همان و آتش بيار معركه شدن همان... حالا اگر يك خواننده عزيزي بگويد كه همين حرف گلآقا يك حرف نمادين و سمبوليكي ميباشد، ديگر چارهاي نداريم الا اينكه جواباً خيلي محكم عرض كنيم: ديديد حالا؟ داشتيم؟ دِ نشد كه...
زياده جسارت است
مقام شامخ گلآقايي
هفتهنامه گلآقا پياپي ۵۵۱ سال ۱۳۸۱
Keywords:
About Golagha Kiomars Saberi Foomani