آنیسا فراهانی
اریک ویملبی درحالی که زخم پشت سرش را پانسمان میکرد گفت: "میدانم که باید پلیس را خبر میکردیم، اما رباینده گفته بود که با خبرکردن پلیس برادرم را میکشد. و البته به نظر میرسید که ما میتوانستیم پول باج را تهیه کنیم".
جان ومبلی پسر بزرگتر یوناس ومبلی از سهشنبه ناپدید شده بود. روز چهارشنبه صبح یک رباینده به امارت ومبلی تلفن کرد و درخواستهایش را مطرح کرد. قرار شد که اریک پسر کوچکتر خانواده پول را به شکل اسکناسهای نشانگزاری نشده در داخل یک ساک بندی و از طریق مسیر خاصی به محل ببرد. بعد ماشینش را در یک پارکینگ مرکز شهر پارک کند و از کوچهای که گفته بود کیف را در یک پارک همان حوالی تحویل دهد.
یوناس ومبلی که معمولا "نم پس نمیداد عصبی شده بود و فورا" با شرایط آنها موافقت کرد. پرداخت در نصف شب، نیم میلیون دلار و بدون خبر کردن پلیس.
اریک به صحبتهایش ادامه داد: من به نیمههای کوچه رسیده بودم که صدای پایی شنیدم. قبل از این که بتوانم برگردم و ببینم ضربهای به سرم خورد و افتادم. اما کاملا "از هوش نرفتم. من توانستم پشتش را در زیر نور چراغ خیابان ببینم. نتوانستم او را از رو به رو ببینم. او با کیف دوید و از محل دور شد. قد بلند بود و کتانیهای سفید پوشیده بود. جین آبی و ژاکت تیره به تن داشت. ببخشید که اطلاعات واضحتری ندارم."
از خوش شانسی اریک، یک افسر پلیس به فاصله کمی بعد از حمله به او رسید و خبر واقعه را با بیسیم مخابره کرد. یک گشت پلیس بلافاصله به محل رسید. آنها در نزدیکی محل جرم دو مظنون را بازداشت کردند که هر دو با توضیحات اریک همخوانی داشتند.
پیتی بوردن که در فاصله دو کوچه از محل دیده شد، بلافاصله پس از دیدن پلیس شروع به دویدن کرد. او با عصبانیت گفت: "خوب، من میدویدم" و بعد اضافه کرد: "من به طور مشروط آزادم و برای امنیت خودم در شب چاقو حمل میکردم. این خلاف قانون است. حالا میتوانید بفهمید که چرا از محل فرار کردم؟". پیتی به طور پیوسته جرمهای کوچک انجام داده بود.
مظنون دوم آرنی اکر بود. یک بیخانمان دوره گرد. او گفت: "من حتی این ژاکت را به تن نداشتم." او در حالی که با اعتراض شروع به باز کردن دکمههای ژاکت بید زدهای که به تن داشت کرد اضافه کرد: "درست قبل از این که شما من را دستگیر کنید من آن را از میان آشغالها پیدا کردم."
رییس پلیس به یوناس ومبلی گفت: "هیچ کدام اینها پولی به همراه نداشتند. ما کیف را هم پیدا نكردیم. اما من تقریبا "میدانم که چه اتفاقی افتاده است. نگران نباش ما پسرت را بر میگردانیم".
چه کسی جان ومبلی را ربود؟
سر نخ:متن توضیحات اریک را دوباره بخوانید.
پاسخ:شهادت اریک راجع به ژاکت او را لو داد. اگر او حمله کننده را تنها از پشت دیده بود آن طور که ادعا کرده بود، آن وقت غیرممکن بود که از پشت بشود تشخیص داد که آیا او ژاکت پوشیده بود یا پولوور. اریک آشکارا دروغ گفته بود.
در نهایت اریک اعتراف کرد که او و جان با هم این آدمربایی را ترتیب داده بودند تا بتوانند پدر ناخن خشکشان را تلکه کنند.
منبع
اینجا
Keywords:
About Kidnapping By Anisa Farahani