هادی بنایی متولد سال ۱۳۱۵در مشهد بود. مدرک مهندسیاش را از وین گرفت و آشنایی با زبان آلمانی برایش فرصتی فراهم کرد که بعدها از آن در راه مطایبه استفاده کرد.
از سال ۷۷ که ارتباطش با موسسه گلآقا شکل گرفت، همیشه در مراسم و گردهماییهای گلآقا حضور داشت؛ با چهرهای بشاش و خوشپوش و منظم. علاقهاش به گردآوری و ترجمه لطیفهها بود. در آن دوران از معدود کسانی بود که قدر لطیفه را میشناخت و از اهمیت خنده آگاه بود. هربار که تماس میگرفت چنته ای پر از لطیفههای ترجمه شده آماده داشت. عقیده داشت که خنده مسکنی است که عوارض بعدی ندارد. و دلش میخواست طبیبی باشد برای بخشیدن این مسکن جادویی.
در سالهای پایانی عمر با اینکه گرفتار عوارض بیماری بود نیز روحیه بشاش و سرزنده خود را حفظ کرده بود تا ۱۷ دی ماه سالجاری که آخرین لبخندش را به زندگی زد.
از هادی بنایی دو کتاب خنده از A تا Z و
لطیفههای ریزه میزه توسط
انتشارات گلآقا و لطیفههای فراوانی در نشریات گلآقا به چاپ رسیده است.
یادش را گرامی میداریم.
لطیفههای ریزه میزه
خاطره هادی بنایی از نادر ابراهیمی:مثال نادري!هادي بنايي (مترجم)
من و نادر سالها باهم دوست بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. در گرگان باهم به شکار و تفریح میرفتیم. آن زمان من بیسواد بودم و نادر در ادبیات دستی داشت. یک روز از او پرسیدم: این صنایع ادبی که میگویند چیست؟ ابتدا توضیحات عجیب و غریبی داد و بعد گفت: مثلاً یکی از این صنایع سفسطه کلامی است. گفتم: حالا این یعنی چی؟ گفت: برایت مثال میزنم. میگویند یه حاجی بود، یه گربه داشت، گربشو خیلی دوست میداشت، یه روز حاجی گوشت خرید، گوشتو گذاشت رو تاقچه، گربه پرید گوشته رو خورد، حاجیه زد گربه رو کشت، رو سنگ قبر اون نوشت یه حاجی بود یه گربه داشت، گربشو...!
Keywords:
About Hadi Banaei