|
برف بازي
روز يكشنبه يك عالمه برف آمده بود. شب بابابزرگ گفت: «مژده بدهيد؛ يك خبر خوب براي بچههاي بازيگوش دارم.» من گفتم: «بابابزرگ! چه خبري داري؟ زود بگو.» بابابزرگ گفت: «فردا مدرسهها تعطيل است.» بابا گفت: «فردا همه جا تعطيل است.» من گفتم: «اجازه ميدهيد كه من فردا بروم توي كوچه با بچهها برفبازي كنم؟»...
منوچهر احترامي
|
|
|
|